من: سلام عابد: سلام من: خوبی؟ عابد: ای زیاد تعریف نداره حالم عابد: نو خوبی من: شکر من: چرا تعریف نداره حالت؟ عابد: اینش به خودم ربط داره عابد: البته شرمنده اینجوری حرف میزنم من: نه داداش ما دیگه عا دت داریم من: یه بیوگرافی کلی از خودت بده عابد: چون مصاحبه بی پرواست عابد: بیوگرافی خاصی ندارم من: گفتم بی پروا اما دیگه نه این که بپیچونی عابد: باشه عابد: در حال حاضر 23 سالمه عابد: ادم نسبتا شلوغی هستم
عابد:عاشق موسیقی راک هستم البته بعضی فکر می کنن این عشق ظاهری و من دارم به خودم تلقین می کنم من: حالا واقا تلقینیه
عابد: نه اصلا من: من شنیده بودم تو متال باز هستی عابد: من باهاش ارضا میشم نهایت ارضا شدنم با موسیقی راک عابد: تو ترکم الان دیگه علاقه ای به متال ندارم من: خوب الان مشغول چه کاری هستی؟ عابد: کارم تو دفتر فنی هستم عابد: کارای کپی تایپ . پرینت و پلات و غیره من: درس چی؟تا کجا خوندی؟ عابد: نذاشتی بیو گرافی بدم عابد: دیپلم خوندم الانم دارم می خونم برم دانشگاه من: خوب چرا همون موقع برا دانشگاه نخوندی؟ عابد: فراگیر پام نور شرکت کردم عابد: نشد که بشه عابد: دلیلش شخصی من: بریم سر سوالات کوتاه که خواهش میکنم بی پروا بهشون جواب بده عابد: باشه عابد: تا جایی که بتونم حتما من: کار؟
عابد: اگه نباشه اکثرا مردها قاطی می کنن شاید افسرگی بگیرن من: آسمان؟ عابد: چیزی خیالی که ما در ذهنمون پرورش دادیم من: تفکر؟ عابد: وجود خارجی نداره من: زندگی؟ عابد: خیلی دوستش دارم عابد: اتش گهی دیرینه پا بر جا گر بیافروزیش رقص شعله اش در هر کران پیداست و نه خاموش است و خاموشی گناه ما
من: زمین؟ عابد: روش زندگی می کنیم من: امید و آرزو؟ عابد: هم خانواده شاید خیلی وقتها امیدم رو از دست داده باشم اما آرزومو هرگز من: آرزوت؟ عابد: چی بگم این شخصی من: خوب بریم بخش بعدی صحبت من: من اسم افرادی رو میگم شما اولین جمله یا کلمه ای که به ذهنت رسید بگو عابد: باشه من: آقای دلیر؟ عابد: ادم خیلی ساکت من: بهاره؟ عابد: کسی که باعث شد برم سره کار ازش تشکر می کنم. بنیوس عزیز عمه بهش میگن من: الهه؟ عابد: بچه بود خیلی اخمو بود با کسی زیاد حرف نمیزد اما الان کاملا عوض شده و از لقب گرفتن محروم مونده من: بنفشه؟ عابد: ادم رلکس هست یه سری نظراتمم نمی تونم اینجا بگم و به قول یه نفر بنفشه افتخار فامیله
من:حالا چرا افتخار فامیل؟
عابد:این قضیه مال اون زمانی هست که دانشگاه قبول شده بود من: سعیده؟ عابد: خواهر دوست داشتنی و مهربون گاهی بد اخلاق من:آقا مصطفی فتاحی؟؟ عابد: بچه با حالیه خیلی باهاش حال می کنم مثل داداشم میمونه بی پروا میگم عابد: از کسیم ترسیم ندارم عابد: اگه ازش خوشم نمیومد حتما میگفتم من: مصطفی امامی(امل جان)؟ عابد: بچه خوبی اما یه کم پرو تشریف داره اما امل نیست من: پررو چرا ؟چون حرف حق میزنه؟ من: و سر خم نمیکنه؟ عابد: اره واسش زود حرف حق بزنه عابد: ناراحت نشیا عابد: خیلی ها پسند نیمیکنن عابد: من بدم نمیاد عابد: از حرفاش عابد: اما باید بزاره یه کم سنش بره بالا تر از حالا زود
من: خوب حالا من سوالات کوتاهم رو از یه جهت دیگه میپرسم
من: خاله ایران؟ عابد:کسی که همیشه در خونش برای فامیل باز بود و همه از خودش و خونش خیلی خاطره دارن
من: دایی غلامرضا؟
عابد:حرفش همیشه تو گوشمه به من می گفت کله پوکه بی انتن
من: دای جون اسد؟
عابد: خیلی مهربون دوست داشتنی یه تیکه کلام داشت سام ملکم
من: محسن خالقی؟
عابد: ساکت خنده رو
من: همایو خان؟
عابد: باحالی بود حیف زود رفت همیشه تاسوعا میومد خونمون برای نذری کمک می کرد من: چند تا سوال دیگه عابد: باشه من: مرگ؟
عابد: خیلی خوف داره من: قبر؟ عابد: بدتر از مرگ من: نماز؟ عابد: بهترین عبادت و راه رسیدن به آرامش درونی من: امام عصر؟ عابد: کسی برای نجات بشریت از بدبختی من: خوب رسیدیم آخر کار من: حالا یه خبر توپ بده که همه رو غافلگیر کنه عابد: خبر خاصی ندارم اما شاید وقتی دیگر ... اتفاقات بیافتد
ممنون از عابد عزیز برا شرکت دراین مصاحبه شرکت کرد
|