سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اطلاعات در مورد فامیل

رأى راست دولت را همراه است با آن روى آرد و با رفتن آن برود . [نهج البلاغه]

از: امل جان  شنبه 86/2/22  ساعت 4:57 عصر  

عذر خواهی

ما یه عذر خواهی به بهاره خانم بدهکاریم

انشاءالله مارو ببخشن یه اشتباه شد ولی عمدی نبود

خلاصه ما نسبت به شما ارادت خاص و ویژه داریم امیدوارم عفو کرده باشد حقیر رو


نظرات شما ()

از: امل جان  جمعه 86/2/21  ساعت 11:5 عصر  

مصاحبه (4)زیادی جنجالیه

سلام.این مصاحبه رو حتمآ بخونید چون در مورد تک تکتون حرفای جالب و تا حدی جنجال آفرین زده

من:سلام

سعیده:سلام

من:بیوگرافیتون رو بفرمایید؟

سعیده:24 سالمه

من:درس رو تا کجا خوندی؟

سعیده:تا مقطع کارشناسی رشته حسابداری البته فعلا

من:چند تا کلمه میگم اولین واژه یا عبارتی که به ذهنت رسید بگو

من:آسمان؟

سعیده:آبیه.نگاه کنی می فهمی

من:زمین؟

سعیده:امانتدار

من:آرزو؟

سعیده:به یاد آرزوهایم سکوتی می کنم بالاتر از فریاد

من:زندگی؟

سعیده:گرمی دلهای به هم پیوسته است

من:درس؟

سعیده:سخته ولی ممکنه

من:پدر؟

سعیده:گرم

من:مادر؟

سعیده:خیلی مهربون.بدون اون نیستم

من:پول؟

سعیده:مهم نیست

من:حالا اسم چندتا از اشخاص فامیل رو میگم نظرت رو بگو در موردشون

من:آقای دلیر؟

سعیده:مشکلی باهاش ندارم

من:عابد؟

سعیده:خیلی شاخ شده باید شاخش رو بشکونم روش نمک بپاشم دیگه درنیاد

من:بنفشه؟

سعیده:فامیل دوست ولی....

من:شهاب؟

سعیده:ساکت و مشکوک

من:الهه؟

سعیده:زعفران مشهد

من:شیدا؟

سعیده:صبور

من:بهاره؟

سعیده:عزیز عمه

من:آقای فتاحی؟

سعیده:مهربون

من:محبوبترین فرد فامیل از نظر شما؟

سعیده:دایی جون مهدی.شخصیتش رو خیلی دوست د ارم

من:زهرا حکیم؟

سعیده:ارتباطی باهاش ندارم.زبونش EN هست با من فرق داره

من:زهرا امامی؟

سعیده:دختر خوبیه ولی به جای یک سلام چند تا سلام کنه بهتره

من:سعید؟

سعیده:بچه بودیم برامون بستنی و نوشابه می خرید

من:نسیبه؟

سعیده:ساکته

من:محمد حسین؟

سعیده:مهندس مملکت

من:علی؟

سعیده:خیلی قشنگ و با مزه میرقصه

من:مصطفی امامی(امل جان)؟

سعیده:یه ذره بزرگتر از سن خودش

من:حالا فضا رو از فامیل میاریم بیرون میریم تو فاز دین

من:مرگ؟

سعیده:ترس داره

من:قبر؟

سعیده:ترس به توان N

من:خدا؟

سعیده:آخر معرفت

من:نماز؟

سعیده:24434

من:ایمان؟

سعیده:خوبه اگه داشته باشیم

من:امام زمان؟

سعیده:خدا کنه دوستم داشته باشه

من:و قسمت آخر مصاحبه

من:خاله ایران؟

سعیده:خیلی فامیل دوست بود خدایش بیامرزد

من:دایی غلامرضا؟

سعیده:فاتحه بفرستید

من:دایی جون اسد؟

سعیده:ته استعداد و هنرمند

من:همایون خان؟

سعیده:خوب بود

من:و در آخر نظرت رو در مورد شعر پایین بگو

من:در حیرتم از مرتم این مردم پست     این طایفه زنده کش مرده پرست

تا هست به دنیا بکشندش به جفا     تا مرد به عزت ببرندش سر دست

سعیده:کاش دائم دل ما از تو بلرزد ای عشق      وان دلی کز تو نلرزد به چه لرزد ای عشق

من:البته نمیدونم این شعر چه ربطی به شعر بنده داشت

من:یه خبر بده که همه رو غافلگیر کنه

سعیده:بچه ها تابستون به شرط حیات عروسی دعوتین

من:ممنونم از شرکتت در این مصاحبه اگه در آخر حرفی مونده بفرما

سعیده:من هم در آخر از شما که بانی این امر خیر بودید تشکر میکنم و به جوانان فامیل توصیه میکنم وارد هر جایی میشن بلند سلام کنن

ممنون هستیم از سعیده(خانم) برای شرکت در این مصاحبه و حرفهای جالبشون

 


نظرات شما ()

از: امل جان  پنج شنبه 86/2/20  ساعت 10:36 عصر  

مصاحبه (3)

من :سلام آقا شهاب
شهاب: سلام

من: ممنونم از اینکه وقتت رو دادی به ما

شهاب: خواهش

من:خوب یه بیوگرافی کلی بده از خودت

شهاب:همه فامیل منو می شناسن

من:من چند تا کلمه میگم اولین عبارتی که به ذهنت رسید بگو؟

من:کار؟

شهاب:بهترین تفریح

من:زندگی؟

:شهاب:شیرینش خوبه غیر از اون نباشه بهتره

من:آرزو؟

شهاب: زندگیم همیشه شیرین باشه

من:آسمان؟

شهاب:سوراخه چون آبیه

من:زمین؟

شهاب:تحملش زیاد چون ....

من:خوب یه سری سوال دیگه

من:محبوبترین فرد فامیل از دید شما؟

شهاب:دایی جون مهدی

من:آقا مصطفی فتاحی؟

شهاب:گل

من:بنفشه؟

شهاب:فکر میکنه خیلی شاده ولی شادیش بنظرم ظاهریه

من:بهاره؟

شهاب:متشخص

من:سعید؟

شهاب:مثل برادرم دوستش دارم امید وارم خوشبخت بشه

من:الهه؟

شهاب:با فکر حرف میزنه

من:مصطفی امامی(امل جان)؟

شهاب:پسر خوب و فامیل دوست و کار راه انداز

من:خاله ایران؟

شهاب:محبوب فامیل در زمان حیاتش همه هم دوستش داشتن

من:یعنی الان ندارن؟

شهاب:فرقی نداره ولی یه شعر معروف هست میگه از دل برود هر آنکه از دیده رود ولی من فراموشش نکردم مثل بعضی ها

من:دایی غلامرضا؟

شهاب:با ابهت

من:خدا؟

شهاب:خیلی غریبه رو زمین

من:نماز؟

شهاب:خط ارتباطی مستقیم با خدا بعضی وقتها انتن نمیده قطع میشه

من:ما نفهمیدیم گریه یه خنده؟

شهاب:جفتش

من:امام زمان؟

شهاب:امید وارم فردا بیاد شاید این جمعه بیاید شاید ...

من:ای کاش واقا منتظر بودم ولی فقط حرف میزنیم

من:نظرت در مورد این بیت شعر؟

من:عشق از ازل است و تا ابد خواهد بود                جوینده عشق بی عدد خواهد بود

        فردا که قیامت آشکارا گردد                            هر دل که نه عاشق است رد خواهد بود

شهاب:کسی که عاشق نیست قبل از مرگش باید فاتحه براش خوند

من:عشق زمینی خوبه یا آسمانی؟اصلا تعریفت از عشق چیه؟

شهاب:آدم از عشق زمینی به عشق آسمانی میرسد اما اگه آدم باشه و درک کنه

من:اشک؟

شهاب:در غم وشادی قشنگه کلا آرامش بخش

من:نظرت در مورد این شعر چیه؟

من:تو کوچه ارمنیا گلاب رو از یاس میگیرن            وقتی به مشکل میخورن روضه عباس میگیرن

شهاب:چون ارمنیا عباس رو قبول دارن

من:شهاب زیبا زاده؟

شهاب:تنها غریبه

من:یه خبر توپ بده همه غافلگیر شن همه؟

شهاب:ماهی سعیده به ملکوت اعلی پیوست

من:ممنونم از توجهت به وبلاگ امیدوارم موفق باشی

شها:خدا حافظ

ممنو هسیم از شهاب عزیز برا شرکت در این مصاحبه


نظرات شما ()

از: امل جان  چهارشنبه 86/2/19  ساعت 11:46 عصر  

حرف دل

اینم جایی که من برا خودم مینویسم http://harfehesab.parsiblog.com از اونجایی که من نمیتونم حرف دلم رو نزنم و از اونجایی که ازم انتقاد شد برا اینکه در مورد خودم مینوشتم در این وبلاگ تصمیم گرفتم یه وبلاگ بزنم که حرف هام رو اونجا مطرح کنم.

هم اینجا جاری باشید

هم اونجا جاری باشید.


نظرات شما ()

از: امل جان  چهارشنبه 86/2/19  ساعت 9:41 عصر  

مصاحبه(2)


من: سلام
عابد: سلام
من: خوبی؟
عابد: ای زیاد تعریف نداره حالم
عابد: نو خوبی
من: شکر
من: چرا تعریف نداره حالت؟
عابد: اینش به خودم ربط داره
عابد: البته شرمنده اینجوری حرف میزنم
من: نه داداش ما دیگه عا دت داریم
من: یه بیوگرافی کلی از خودت بده
عابد: چون مصاحبه بی پرواست
عابد: بیوگرافی خاصی ندارم
من: گفتم بی پروا اما دیگه نه این که بپیچونی
عابد: باشه
عابد: در حال حاضر 23 سالمه
عابد: ادم نسبتا شلوغی هستم

عابد:عاشق موسیقی راک هستم البته بعضی فکر می کنن این عشق ظاهری و من دارم به خودم تلقین می کنم
من: حالا واقا تلقینیه

عابد: نه اصلا
من: من شنیده بودم تو متال باز هستی
عابد: من باهاش ارضا میشم نهایت ارضا شدنم با موسیقی راک
عابد: تو ترکم الان دیگه علاقه ای به متال ندارم
من: خوب الان مشغول چه کاری هستی؟
عابد: کارم تو دفتر فنی هستم
عابد: کارای کپی تایپ . پرینت و پلات و غیره
من: درس چی؟تا کجا خوندی؟
عابد: نذاشتی بیو گرافی بدم
عابد: دیپلم خوندم الانم دارم می خونم برم دانشگاه
من: خوب چرا همون موقع برا دانشگاه نخوندی؟
عابد: فراگیر پام نور شرکت کردم
عابد: نشد که بشه
عابد: دلیلش شخصی 
من: بریم سر سوالات کوتاه که خواهش میکنم بی پروا بهشون جواب بده
عابد: باشه
عابد: تا جایی که بتونم حتما
من: کار؟

عابد: اگه نباشه اکثرا مردها قاطی می کنن شاید افسرگی بگیرن
من: آسمان؟
عابد: چیزی خیالی که ما در ذهنمون پرورش دادیم
من: تفکر؟
عابد: وجود خارجی نداره
من: زندگی؟
عابد: خیلی دوستش دارم
عابد: اتش گهی دیرینه پا بر جا گر بیافروزیش رقص شعله اش در هر کران پیداست و نه خاموش است و خاموشی گناه ما

من: زمین؟
عابد: روش زندگی می کنیم
من: امید و آرزو؟
عابد: هم خانواده شاید خیلی وقتها امیدم رو از دست داده باشم اما آرزومو هرگز
من: آرزوت؟
عابد: چی بگم این شخصی
من: خوب بریم بخش بعدی صحبت
من: من اسم افرادی رو میگم شما اولین جمله یا کلمه ای که به ذهنت رسید بگو
عابد: باشه
من: آقای دلیر؟
عابد: ادم خیلی ساکت
من: بهاره؟
عابد: کسی که باعث شد برم سره کار ازش تشکر می کنم. بنیوس عزیز عمه بهش میگن
من: الهه؟
عابد: بچه بود خیلی اخمو بود با کسی زیاد حرف نمیزد اما الان کاملا عوض شده و از لقب گرفتن محروم مونده
من: بنفشه؟
عابد: ادم رلکس هست یه سری نظراتمم نمی تونم اینجا بگم و به قول یه نفر بنفشه افتخار فامیله

من:حالا چرا افتخار فامیل؟

عابد:این قضیه مال اون زمانی هست که دانشگاه قبول شده بود
من: سعیده؟
عابد: خواهر دوست داشتنی و مهربون گاهی بد اخلاق
من:آقا مصطفی فتاحی؟؟
 عابد: بچه با حالیه خیلی باهاش حال می کنم مثل داداشم میمونه بی پروا میگم
عابد: از کسیم ترسیم ندارم
عابد: اگه ازش خوشم نمیومد حتما میگفتم
من: مصطفی امامی(امل جان)؟
عابد: بچه خوبی اما یه کم پرو تشریف داره اما امل نیست
من: پررو چرا ؟چون حرف حق میزنه؟
من: و سر خم نمیکنه؟
عابد: اره واسش زود حرف حق بزنه
عابد: ناراحت نشیا
عابد: خیلی ها پسند نیمیکنن
عابد: من بدم نمیاد
عابد: از حرفاش
عابد: اما باید بزاره یه کم سنش بره بالا تر از حالا زود

من: خوب حالا من سوالات کوتاهم رو از یه جهت دیگه میپرسم

من: خاله ایران؟
عابد:کسی که همیشه در خونش برای فامیل باز بود و همه از خودش و خونش خیلی خاطره دارن

من: دایی غلامرضا؟

 عابد:حرفش همیشه تو گوشمه به من می گفت کله پوکه بی انتن

من: دای جون اسد؟

عابد: خیلی مهربون دوست داشتنی  یه تیکه کلام داشت سام ملکم

من: محسن خالقی؟

عابد: ساکت  خنده رو

من: همایو خان؟

عابد: باحالی بود حیف زود رفت همیشه تاسوعا میومد خونمون برای نذری کمک می کرد
من: چند تا سوال دیگه
عابد: باشه
من: مرگ؟

عابد: خیلی خوف داره
من: قبر؟
عابد: بدتر از مرگ
من: نماز؟
عابد: بهترین عبادت و راه رسیدن به آرامش درونی
من: امام عصر؟
عابد: کسی برای نجات بشریت از بدبختی 
من: خوب رسیدیم آخر کار
من: حالا یه خبر توپ بده که همه رو غافلگیر کنه
عابد: خبر خاصی ندارم اما شاید وقتی دیگر ... اتفاقات بیافتد

ممنون از عابد عزیز برا شرکت دراین مصاحبه شرکت کرد


 


نظرات شما ()

از: امل جان  شنبه 86/2/15  ساعت 1:20 صبح  

مصاحبه

خوب از امروز تقریبا هر روز مصاحبه داریم با افراد فامیل

اولین نفر الهه (خانوم) هست که توجه شما رو به صحبتاش جلب میکنم:
من: سلام
الهه:علیک

من: چرا اینقدر پر انرژی شروع کردی صحبت رو؟
الهه: گیر نده

من: باشه
من: بریم سر سوالات                                                                               

من: درس رو تا کجا خوندید؟
الهه: دانشجوی گرافیک هستم
الهه:اگه ممتد حساب کنیم میشه 3 سال
من: برا لیسانس میخونید؟
الهه:بله
من: من چند کلمه میگم اولین عبارتی که به ذهنتون رسید بگید
من: درس؟
من: لطفا بی پروا جواب بدید
من: برا روشن شدن ذهن   ها

الهه:بفزمایید
من: درس
الهه: بد خوب
الهه: یا بد مفید

من: لحظه؟
الهه:فراری
من: با ارزش ترین کار؟
الهه: محبت و عبادت
من: بهترین سر گرمی
الهه:تفکر
من: اینترنت؟
الهه: ...
من: زندگی؟
الهه:اینو آخر میگم
من: آسمان؟

الهه: شرط زیارت آسمان وداع با زمین است
من: آرزو

الهه:خواهر امید
من: امید؟
الهه: نیروی کششی زندگی
من: الگو؟
الهه:مدل

من: محبوبترین فرد فامیل

الهه:مهدی حاجی خانی
الهه: انصافآ بی غرض گفتم
من: حالا میرسیم به قسمت جذاب مصاحبه
من: سوال در مورد جوونای فامیل که دوست دارم به همشون جواب بدی و نگی بعدی بدون سانسور برا روشن شدن همه چیز
من: سعید؟
الهه: پسر عمه
من: عابد؟
الهه:یک پسر عمه دیگه
من: سعیده

 الهه: مهربون-شاد و یه کم بیخیال

من:زهرا حکیم؟

الهه:...
من: زهرا امامی؟
الهه:آروم
من: شیدا؟

الهه: ظاهرش آروم و ساده وللی از درونش خبر ندارم
من: یاسمن؟
الهه: با مزه ولی حساس
من: علی؟
الهه: ...
من: مصطفی امامی(امل جان)؟
الهه:
من: خوب شما در مورد الانش نظر بدید

الهه:الان نمیشه نظر داد

 الهه:پسری که هنوز در مورد خودش به نتیجه نرسیده

چند تا سوال دیگه و تمام.
من: عمه ایران؟
الهه:خودش و خونش رو فراموش نمیکنم
الهه: خاطرات زیادی دارم از دوران بچگیم در خونه عمه ایران
من: یکیش رو بگو
 الهه: سیزده بدرها
الهه: بازی در زیر زمینشون
الهه: عروسیا-مهمونیا
من: عمو غلامرضا؟
الهه:خوب بود ولی زود رفت
من: عمو اسد؟

الهه: مهربون و بااستعداد
من: زندگی؟
الهه: سخت و شیرین
من: زمین؟
الهه: صفحه شطرنج زندگی
من: پدر؟
الهه: خوبش خیلی خوبه
من: مادر؟
الهه:سمبل ایثار
من: مرگ؟
الهه:خداحافظ برای همیشه
من: قبر؟

الهه: خونه نقلی خوفناک
من: نماز؟
الهه: سپر نامرئی
من: اشک؟

الهه:مسکن و آرام بخش
من: خدا؟
الهه: لایتناهی

من: امام زمان؟
الهه: دیدنش بزرگترین آؤزوی خیلی هاست
من:یعنی ا آرزوی تو نیست؟
الهه:هست
من: ایول
من: فوت محسن آقا؟!
الهه: خیلی غیر منتظره وزود
من:نظرت در مورد این شعر؟
من: در حیرتم از مرام این مردم پست    این طایفه زنده کش مرده پرست
من: تا هست به دنیا بکشندش به جفا     تا مرد به عزت ببرندش سر دست
الهه: آدمیت مرده گر چه آدم ها زنده هستن
من: نظرت در مورد مصاحبه؟
الهه: طولانی بود
من: منونم از  حوصلت

 خوب  این هم از صحبت های یکی از جوانان فامیل شاید شما نفر بعدی باشید


نظرات شما ()

از: امل جان  پنج شنبه 86/2/13  ساعت 11:12 عصر  

نظر شما .جواب من.گلایه من و عذرخواهی من ...

...البته این نظر شماست که فکر میکنید در مورد خودم مینویسم من به عنوان مسول وبلاگ باید خودم رو معرفی کنم برا کاربر.در مورد امل هم که نوشتم .بله من امل هستم و برا این  هم حرف دارم که چون وبلاگ در مورد من نیست نمینویسم ولی خواستید صحبت میکنم باهاتون. در مورد اینکه باید افراد هم خون و متناسب با جمع بیان که حوصله کسی سر نره الحمد لله همه کسایی که بودن با نظر مستقیم شما اومده بودن...در مورد اینکه در مورد خودم مینویسم هم باید بگم اگر توضیحی دادم در مورد خودم فقط به خاطر سوالی بود که  ازم پر سیده بودن. من حرفای دلم رو در این وبلاگ نمینویسم و در جای دیگه برا دلم مینویسم    .http://360.yahoo.com/profile-buxQMOY8dLX4fHLXzYtg2i0OBgU-?cq=1

البته شاید بد فهمیدما.اگه بد فهمیدم بهم بگید. شما در قسمتی از یادداشتتون نوشتید من نمیگم بکش بیرون از قضیه ولی میگم بهتره آدمایی هم خون بیان و با هم متناسب بیان تا به همه خوش بگذره خوب من چیزی که فهمیدم از این مطلب همون بحث امل جان هست...

 

قول میدم این آخرین پستی هست که کمی در مورد خودم مینویسم از این دفعه به خواسته شما عمل میکنم و فقط اطلاعت فامیل رو در حد توان در اختیار میزارم...

جاری باشید

یا علی...


نظرات شما ()
<      1   2   3   4      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شهاب هم بعله...
[عناوین آرشیوشده]

فهرست


16289 :کل بازدید
17 :بازدید امروز
3 :بازدید دیروز

اوقات شرعی


حضور و غیاب


یــــاهـو

درباره خودم


اطلاعات در مورد فامیل
امل جان
من امل جان هستم کدومتونید؟الهه(خانم)؟حمیدرضا؟بهاره(خانم)؟ محمدحسین(عباس)؟سعیده(خانم)؟عابد؟ بنفشه(خانم)؟شیدا(خانم)؟شهاب؟آقای دلیر؟ آقای فتاحی؟هر کی هستی خلاصه خوش اومدی فقط نظر یادت نره

لوگوی خودم


اطلاعات در مورد فامیل

لوگوی دوستان


لینک دوستان


جایی که برا خودم مینویسم

آوای آشنا


اشتراک


 

آرشیو


زمستان 1386
پاییز 1386
تابستان 1386
بهار 1386

طراح قالب